به گزارش خانه نیوز به نقل از کارشناس اقتصادی روزنامه خانمان حسین عبدهتبریزی؛ شکی نیست که نرخ مسکن و ساختمان در ایران در مقایسه با شهرهای بزرگ مانند لندن، پاریس، سانفرانسیسکو و نیویورک گرانتر شده و یک مقدار نرخ مسکن در شهرهای بزرگ از امکانات اقتصادی ما فراتر رفته؛ دلیل آن هم این است که مسکن به یک کالای سرمایهای تبدیل شده است. به این معنی که مسکن تا امروز سهم عمدهای در حفظ ارزش پول داشته و این نقش را بهخوبی بازی کرده است.
دولتها علاقهمند هستند که مسکن ارزان باشد تا مسئله سرپناه مردم حل شود. اصولا وقتی دولتی برنامهریزی میکند، هدفش این نیست که مسکن تبدیل به وسیلهای برای پسانداز شود، دولت خواستار این است که نرخ مسکن معقول و در استطاعت همه باشد و قابلتحمل شود، نه اینکه وسیلهای برای سرمایهگذاری باشد، اما واقعیت این است که در ایران به دلایل متعدد که یکی از آنها ضعف در نظام مالیاتی است و اینکه مصوبه مالیات بر عایدی سرمایه هم مدتهاست در مجمع تشخیص مصلحت نظام مانده و ذینفعان زیادی هم دارد، وضعیت به این شکل درآمده است.
در ظاهر کشور آمادگی اینکه مالیاتی از عایدی سرمایه اخذ شود را ندارد و نگرانیهایی در اینباره وجود دارد. در کنار این موضوع، کمرنگ بودن دولت در ورود به این موضوع است که غیر از دو طرح در ساختوساز (مسکن مهر و ارائه طرح مسکن ملی) کنترل قیمتی چندانی از سوی دولت انجام نگرفته و مسکن تنها وسیلهای شده است تا از این طریق مردم بتوانند قدرت خریدشان را حفظ کنند.
امروز بین اجاره و نرخ مسکن فاصلهای به وجود آمده و این فاصله نشاندهنده آن است که قدرت خرید مسکن با نرخ رشد مسکن همخوانی ندارد. امروز در بعضی از شهرها قدرت خرید حتی به ۵۰ سال هم رسیده است و باید گفت سرمایهگذاری روی مسکن اصلا خوب نیست و با نرخهای ۲ و ۳ درصد، این کالا سرمایهگذاری خوبی به شمار نمیرود و امیدها به عایدی سرمایه است، وگرنه اجاره دادن ملک هم راهحل خوبی نیست.
در ایران بهدلیل شکاف درآمدی مردم و قیمتها در طول ۱۵سال اخیر و بهویژه در دهه ۹۰ که خیلی گستردهتر هم شده؛ مسکن بهویژه در شهرهای بزرگ از سوی عامه مردم غیرقابلخرید شده که در این حالت به دو کشور سنگاپور و کرهجنوبی شباهت پیدا کردهایم که در آنجا هم، زمانی که یک زوج خانهای میخرند، بزرگترین جشن زندگیشان را میگیرند و در سرزمینی که به وسعت یکی از استانهای ایران است، ۵۳ میلیون نفر زندگی میکنند، پس طبیعی است که مسکن در این کشور اهمیت دارد، اما تفاوت در این است که ایران گستره قابل ملاحظهای دارد و مقدار زیادی از زمینهایش خالی است، بنابراین میتوان در آن به ساختوساز مسکن پرداخت.
زمانی که نرخها با هم همخوانی ندارند، حباب شکل میگیرد، اما اگر از دید پساندازکننده نگاه کنیم، ممکن است این حباب برای ۱۰ سال آینده نیز ادامه پیدا کند؛ شبیه به نرخ سکه که ۴ تا ۵ سال است ادامه پیدا کرده؛ بنابراین در بلندمدت این حباب میتواند اتفاق بیفتد که در دنیا هم بهوقوع پیوسته است، همانگونه که در دهه ۹۰ و با بحرانی که در ژاپن به وجود آمد، باعث آن شد تا نرخ مسکن که یکمیلیون و ۲۰۰ هزار دلار در هر مترمربع بود، به ۱۲هزار دلار برسد. نمونههای آن هم وجود دارد که یکباره نرخها با افتهای وحشتناکی روبهرو شدند که در یک دوره بلندمدتی هم بهوجود آمد. البته مسائلش هم شبیه به ما نبود، بنابراین در عین حال که امکان حباب وجود دارد و ممکن است در یک تاریخی هم بترکد، اما این تاریخ خیلی زود نیست، چراکه ما شواهدی درباره کنترل پایدار تورم در کشور نداریم.
در حال حاضر با توجه به آلودگیهای هوا گرایشهایی برای مهاجرت بهسمت شمال و غرب کشور هم بهوجود آمده است. در گذشته سالانه ۶ درصد در خارج از تهران رشد مهاجرت داشتیم که امروز کمابیش این میزان بهتعادل رسیده و اگر مسئله مربوط به آلودگی را هم به آن اضافه کنیم و شهرهای بزرگی نظیر اصفهان، که آلودگی آن گاهی از تهران بدتر هم بوده، را در نظر بگیریم، شاید این آلودگی هم کمکی برای توزیع جمعیت باشد و بتوانیم این موضوع را تاحدودی کنترل کنیم.
انتهای پیام/